مقدمه: سرزمینی در تقاطع تاریخ و سیاست در ادبیات سیاسی-اجتماعی و حتی اقتصادی حاکم بر ایران زمانی که به نام کوردستان اشاره میشود، آنچه در اذهان نمایان میشود تصویری از مخالفت با مرکز گرایی،فقر اقتصادی، مردمانی به حاشیه رانده شده، سرکوب و فشار مضاعف سیاسی امنیتی، زندان، تبعید و اعدام است، تصویری دردناک برای هر شهروند کورد و مورد رضایت اکثریت غیر کورد.
ملت کورد؛ مردمانی با فرهنگ غنی و تاریخ پرصلابت، در طول تاریخ میان مقاومت و سیاستهای حکومتها زندگی کردهاند و شاهد بازی پیچیده قدرت بودهاند که هر نسلی را تحت تأثیر قرار داده است.
از دوران پهلوی تا جمهوری اسلامی، سیاستهای حکومتها علیه کوردها ترکیبی از سرکوب مستقیم، محدودیت فرهنگی و نفوذ تدریجی بوده است. این مقاله قصد دارد مسیر این سیاستها، تحولات اخیر و چگونگی تأثیر بحرانها بر سیاستهای مرکزی را بدون خودسانسوری جهت جلب رضایت اقلیت غیر کوردی که بە واسطەی وجه اشتراکشان با ملت کورد در مخالفت با جمهوری اسلامی، روایت کند.
پهلوی و خشم سرکوبشده
دههها پیش، مردم کوردستان، در ایران آشوب زدە کە شاکلەی سیاسی اش رااز دست دادە بود و عملآ تحت رهبری قدرتهای جهان ادارە میشد و حکومت مرکزی ارادەی کافی بر مدیریت کشور نداشت با رهبری قاضی محمد برای حفظ هویت و حقوق خود قیام کردن و جمهوری کوردستان را اعلام کردند، در مقابل حکومت پهلوی پاسخ این قیامها را با نیروی نظامی، محدودیتهای اقتصادی و سرکوب فرهنگی (همچون بازداشتهای فلەای برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در مراسمهای نوروزی) داد.
شهرها و روستاهایی که مقاومت میکردند، با حضور نظامیان و محدودیتهای شدید روبهرو شدند. تلاش برای همگونسازی فرهنگی و اقتصادی، نه تنها مقاومت را شکست نداد، بلکه هویت کوردی را ریشهدارتر و عمیقتر کرد.
در روستاهای کوردستان زیر سایەی سنگین مسلسلها و فشار نیروهای نظامی، مردم با ترس و دلهرە هویت زبانی و مراسم های سنتی خود را ادامە دادند و کودکانی بزرگ شدند کە با افتخار هویت خود را حفظ کردند، تلاش کردند، جنگیدند و جانشان را فدای کوردستان کردند.تجربەی این دوران، پایهای شد برای روشهایی که بعداً در جمهوری اسلامی ادامه یافت؛ الگوی فشار و سرکوب برای کنترل یک جامعه مقاوم با ابزاری نوین.
از پهلوی تا امروز، سیاستها در قبال کوردستان همواره ترکیبی از کنترل و نفوذ بوده است.
بحرانهای جدید، به ویژه محیط زیستی و اقتصادی، مسیر سیاستها را به سمت فرصتهای اقتصادی و نفوذ آرام تغییر دادەاند.
حاکمیت با استفاده از ایدئولوژی مذهبی و سیاسی برای نفوذ در جامعه،
جذب نخبگان محلی و ایجاد شبکههای اجتماعی و مذهبی
فشار و نفوذ همزمان برای تثبیت حضور در مناطق حساس توانست بخشی از مردم را با خود همراه کند، بدون اینکه مقاومت تاریخی کوردها کاملاً از بین برود. در این میان برخی روحانیون و فعالین محلی به عنوان واسطەی اعتماد وارد ساختار حکومتی شدند و شبکهای از نفوذ ایجاد کردند. این افراد به حکومت اجازه میدادند تا کنترل نسبی راحفظ کند و در عین حال مقاومت آشکار را کاهش دهد.
نفوذ جمهوری اسلامی در دل جامعەی کوردستان بر پایهی توازن دقیق بین فشار و جذب شکل گرفت.
جمهوری اسلامی این درس مهم تاریخی را خوب فرا گرفته بود که زور بدون تعامل نفوذ پایدار را فراهم نمیکند، بنابراین با ایجاد شبکههای اجتماعی و اقتصادی در بطن جامعه حضور خود راتثبیت کرد، حکومت ملایان خوب میداند ترکیب فشار و پاسخ به نیازها ، کلید نفوذ پایدار در جامعهای مقاوم و سرکش است لیکن با
ارائه خدمات اقتصادی محدود و پروژههای اجتماعی برای پاسخ به نیازهای فوری مردم،
بهرهگیری از نخبگان مذهبی و اجتماعی برای ایجاد اعتماد و کاهش مقاومت را همیشه در دستور کار خود قرار داده است.
آنچه در دوران حکومتهای پدر و پسر پهلوی بر کوردستان گذشت با سقوط طاغوت دیکتاتور نه تنها متوقف نشد بلکە با شدتی بیشتر و سازمان یافتەتر استمرار پیدا کرد، اما با رنگ و لعابی دیگر و سیاستی مدرنتراز جنس الفت اسلامی در سرکوب و کشتار بیشتر ادامه یافت.چرا و چگونه جمهوری اسلامی بااندک نیرویی که در کوردستان دارد توانسته این منطقەی استراتژیک را در چنبرەی خود نگه دارد، چگونه افرادی رامطیع و فرمانبردار و در بیشتر موارد ابزار و بازوی سرکوب خودش قرار داده است؟
چگونه توانسته در این سطح در جامعه نفوذ کند؟ کدام خلاء اجتماعی را کشف کرده که در جامعەی کوردستان رخنه کرده؟ فراموشی و حافظەی کوتاه ملت کورد نسبت به رفتارهای حاکمیت؛ یا نخبگان سیاسی و جامعه شناسان حاکمیت درست عمل کردەاند؟
دو عامل مهم در این میان بیشترین اثر را داشتەاند.
اول روحانیت:در جامعەی مذهبی کوردستان نفوذ روحانیت و مبلغین مذهبی بر کسی پوشیده نیست، این افراد در تمام فرق و گروهها از دین بعنوان ابزاری برای کنترل مردم استفاده کردند.
دوم سیستم آموزشی: سیاستهای آموزشی یکپارچەی حکومت آرام آرام عقلیت جامعەی کوردستان را نسبت به هویت،زبان مادری، تاریخ و جغرافیای خود تا حدودی بی تفاوت کرد.
امروز در کوردستان به واسطەی سیاستهای حکومت مرکزی که تقلید شده از هیچ الگوی موفق اجتماعی-اقتصادی و سیاسی نیست، بلکه ابداعی از جنس و ترکیب ایدئولوژی مذهبی مبتنی بر فساد سیاسی اخلاقی حکام و دولتمردان،اختلاس،دزدی،رانت طبقەی مرفە،ریا و مکر سیاستمداران و دینداران است کە نتیجتآ منجر به عمیقتر شدن شکاف طبقات اجتماعی شده است.
در این میان کوردستان چنان دچار بحران اقتصادی و اجتماعی شده که حتی با سقوط این حکومت مدتها زمان لازم است که بتوان ساختار از هم پاشیدهی خانوادەهایی را سازماندهی کرد کە از این ظلم آسیب دیدەاند، و این مهم یعنی قربانی شدن چند نسل !! اما سوال اینجاست کە چرا جمهوری اسلامی که در طول تقریبآ نیم قرن حکومت خود همیشه در حال طرد کوردستان بود اکنون چرخشی ملموس به سمت این جغرافیای در حاشیه مانده انجام داده است.
بحرانها و تغییر مسیر سیاستها بحرانها میتوانند مسیر سیاستها را تغییر دهند و حکومتها را مجبور کنند انعطاف نشان دهند. این چرخش نشان میدهد که حتی سیاستهای مستحکم و قدیمی نیز در مواجهه با بحرانهای زیستمحیطی و اقتصادی دچار تغییر میشوند.
وجه اشتراک تاریخی از پهلوی تا امروز اگر تاریخ را مرور کنیم، یک خط ثابت دیده میشود سرکوب و محدودیت در برابر مقاومت کوردها ابزارهای نفوذ و جذب برای تثبیت کنترل توازن میان فشار و فرصتها برای ایجاد نفوذ پایدار جمهوری اسلامی توانسته است با بهرهگیری از این استراتژیها، بخشی از جامعه کورد را با خود همراه کند، بدون آنکه مقاومت تاریخی و هویت فرهنگی کاملاً از بین برود.
جمعبندی: داستان ادامه دارد از پهلوی تا امروز، سیاستها در قبال کوردستان همواره ترکیبی از سرکوب، کنترل و نفوذ بوده است. بحرانهای جدید، به ویژه مسئلەی محیط زیست و بحران کم آبی و سوءمدیریت مسئولان آغاز یک مراوده با ملتی به حاشیە راندەشدە با نرمشی قهرمانانە خواهد بود؛ اما این ملت کورد به ویژه نخبگان سیاسی کوردستان هستند کە در این بازی حکوت بایستی نقش خود را بخوبی ایفا کنند.